....

تو آموزشگاه ثبت نام کردم .هفته ای سه روز بعد از ظهر ها از ساعت سه

 تاپنج برای درس هندسه رقومی وترسیمی وفیزیک میرفتم ،چون تودروس ریاضی

 زیاد مشکل نداشتم ومیتونستم از برادر مهری هم کمک بگیرم .

تعدادشاگردهای کلاس اموزشگاه بدلیل تازه باز شدن کم بود .تو کلاس تقویتی

ما چهار نفر بودیم ومن تنها دختر کلاس بودم .

یکروز بعد ازظهر دبیرمون دیرتر اومد کلاس واز ما خواست که نیم ساعت بیشتر بمونیم

تا جبران تاخیرش بشه .

بعد از کلاس من با عجله از یک کوچه فرعی که راه رو نزدیکتر میکرد با شتاب

رفتم سمت خونه.کوچه خیلی باریک بود ومن خیلی تند راه میرفتم .

یکدفعه متوجه شدم خوردم به چیزی ،سرم رو بلند کردم وبا تعجب دیدم که دوباره با فرزین برخورد کردم. انقدر شدید خوردم بهش که کتابهام که تو دستم بود ریخت رو زمین .

فرزین خم شد وکتابهامو جمع کرد وداد دستم وگفت سلام ،بازهم که عجله داری

حتما دیرت هم شده ، پس کی وقت آزاد داری ؟

گفتم سلام ،بله درسته واقعا دیرم شده و عجله هم دارم وقت ازاد هم ندارم .

منو ببخشید وبا سرعت از کنارش ردشدم ورفتم .

 

 

تا بعد

نظرات 2 + ارسال نظر
کیمیانت سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 02:04 ق.ظ http://kimiyanet.blogfa.com

دوست گرامی : با تشکر از وبلاگ خوبت .
اگر به کارت اینترنت احتیاج داشتی یک سری هم به ما بزن ! فروش ویژه کارتهای اینترنت کیمیانت آغاز شد.
لذت اتصال پرسرعت56K، ارزان، بدون اشغال ، با پشتیبانی 24 ساعته و امکان فعال سازی VPN را تجربه کنید.
با استفاده از سرویس VPN برای همیشه از شر فیلتر راحت شوید.

پیمان جوزی سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 07:58 ق.ظ http://jozidrv.blogspot.com

از اینکه داری ادامه میدی مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد