…..

بیدار شدم .پدرم کنارم نشسته بود . دستمو بردم سمت گوشم که پدرم

دستمو گرفت . گفتم گوشم پانسمان داره ، پدرم گفت نه .فکر کردم،

حتما چون جراحی از داخل گوش بوده پانسمان نشدم.اما هیچ تغیری

 در خودم احساس نکردم جز کمی بیحال بودن .با خوشحالی از پدرم پرسیدم

جراحی خوب انجام شد ، حالا کی میتونم کاملا بشنوم ، چند روز دیگه ؟

پدرم جوابی نداد فقط به من نگاه کرد ومن غم رو تو چشماش دیدم .

پدرم به من گفت که توی اطاق عمل رفتی ، بیهوش هم شدی ، اما

متاسفانه جراحی انجام نشد .

پرسیدم چرا؟ پدرم جواب درستی به من نداد ، فقط گفت دکترت گفته

پروتز فرستاده شده مناسب من نبوده وریسک جراحی رو نکرده ،چون احتمال

عوارض بعدی داشته وتوضیح بیشتری نداد.

اشکهام همین طور میومد نمی تونستم جلوشونو بگیرم .

من تمام امیدم به این جراحی بود که اونواز دست دادم ، بدون اینکه علت اصلیشو

بدونم.

در اینده نه چندان دور من ناشنوا میشدم واز دست هیچکس کاری بر نمی اومد.

 

تا بعد

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:32 ق.ظ http://barakat.blogsky.com/

سلام

:(((

متاسفم!

اگه خدا بخواد عمل جراحی می شید و به سلامتی دوباره شنوایی تون و بدست می آرید ولی اگه خدا نخواد اون سر دنیا هم برید فایده نداره ...

من خودم تو یه مقطعی از خدا یه چیزی رو می خواستم این قدر دعا کردم که خدا بهم داد ولی الان پشیمونم :( (این دعاهای اشتباه مسیر زندگی من و عوض کرد. خوب یا بدش بعدا معلوم می شه)

از اون وقت یاد گرفتم که این طوری دعا کنم :
خدایا اگه صلاحشِ شنوایی palina رو بهش برگردون. (این که بگم خدایا شنوایی palina رو بهش برگردون درست نیست! )

آن که پر نقش زد این دایره ی مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد

par چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:14 ق.ظ http://dustdashtani.blogfa.com

خدا گفت :نه! نه کسی و نه چیزی."هیچ چیز"توشه توست و "هیچ کس"معشوق تو در سفری که نامش "عشق "است و "مبارزه"...

و آنگاه خدا چمدان سنگین عاشق را از او گرفت و راهی اش کرد.

عاشق راه افتاد.سبک بود و هیچ چیز نداشت جز چند ثانیه که خدا به او داده بود.

عاشق راه افتاد و تنها بود و هیچ کس را نداشت جز خدا که همیشه با او بود...

جز خدا که همیشه با او بود...




خوشحالم که امروز با شما آشنا شدم.

باران چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:19 ق.ظ

تلخ...

پرستو چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 07:14 ب.ظ http://parastou.blogsky.com

سال نو مبارک..
همیشه میخونم..ولی چون وقتم کمه مطلب هات رو ۳ ۴ تا یکی میخونم برای همین نمیتونم کامنت بذارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد