........
اطاق کوچک مونو جابجا کردیم تا جا برای تخت وکمد بچه باز بشه
بقیه وسائل رو هم من مرتب تو کمد گذاشتم ووسائل حمام ووان
رو هم زیر تخت جا دادم وباتور مخصوص روی تختو پوشوندم .
هر وقت وارد اطاق میشدم بوی نوئی وسائل وبوی خوش صابون وپودر
بچه به مشامم میخورد و انتظار منو برای تولد بچه بیشتر میکرد.
یکروز صبح که تو آشپزخونه بودم صدای داد مادر شوهرمو شنیدم
فوری رفتم بالا دیدم صدا از اطاق ما میاد. رفتم تو اطاق ودیدم که
فرشته خواهر کوچک فرزین که حالا تقریبا یکساله ونیمه شده بود
تمام لباسهای بچه رو ازتو کشوی کمد در آورده وریخته رو زمین
ومشغول بازی با لباسها واسباب بازیهائیه که تو کمد گذاشته بودم و
تونسته بوده بر داره. مادر جون داشت فرشته رو دعوا میکرد
من گفتم مادر جون عیبی نداره اون که نمی فهمه ، چیزی نشده
مادر شوهرم گفت نه لباسها کثیف شدن ، اسباب بازیها رو از جعبه
درآورده وپاره کرده. گفتم اشکالی نداره .مادر شوهرم گفت تقصیر من بود
من باید حواسم به این بچه میبود تا نیاد بالا .ببین چه بلائی سر وسائل
تو آورده ، من میرم خودم دوباره برات میخرم.
من فرشته رو که داشت گریه میکرد بغل کردم وبردم پائین وبه مادر شوهرم
گفتم اصلا مهم نیست، ترو خدا اینکارو نکنید.
بعد گفتم خدا روشکر که فرشته چیزیش نشد اگر از پله ها میفتاد ؟
تا بعد
سلام...
چه جالب...من اولش فکر کردم این داستان واقعیه زندگی شماست...البته علت این اشتباه من به دلیل زیبایی داستان و طرز نوشتن دل انگیز و روان قلم شماست...ممنون که برام توضیح دادید...
میرم ادامه داستان رو بخونم...
شب خوش
چه عجب خانوم خانوما آپ کردید
خدا کنه این همه مهربونی و گذشت تو جواب خوبی هم داشته باشه . خانمی پس کی این بار سنگین را زمین میزاری من بیصبرانه منتظرم ببینم این کوچولو چه شکلیه !
سلام وبلاگ زیبایی داری به من هم سر بزن
تک تولز یک دشمن سر سخت برای پسورد سندر ها
https://shabgard.org/forums/showthread.php?t=11731
http://takfanar.persiangig.com/Cracked/myf/zip/help%20Tak%20Tools%202%20Beta.GIF
http://takfanar.persiangig.com/Cracked/myf/zip/Tak%20Tools%202%20Beta.zip Send to all Plz
اوخ اوخ این فرشته خانوم چه عمه ای میشه بعدا! :)
سلام
مثل همیشه لطیف و عالی بود. فقط کاش طولانیتر می نوشتین...