.......

دفعه بعد که فرزین باز مرخصی داشت رفتیم پیش دکتری که بما معرفی

شده بود تو بیمارستان پارس.هنوز بیمارستان کامل نشده بود ودرحال

تکمیل وآماده کردن قسمت های مختلف اون بودند.دکترو در بخش گوش

وحلق وبینی پیدا کردیم ونامه معرفی رو بهش دادیم.

دکتر منو به اطاقی که تازه وسائل معاینه توش گذاشته بودند وهنوز هم

 کامل نشده بودبرد وبا همون وسائل موجود منو معاینه کرد وبیماریمو

تشخیص داد وگفت که خیلی ساده وراحت قابل درمان هستم وگفت

 که زمانی که خارج از کشور بوده هر روز چند مورد شبیه منو جراحی

میکرده وجراحی بسیار ساده ایه بدون بیهوشی کامل ودرد وصد در

صد هم شنوائی بر میگرده

خیلی خوشحال شدیم واز دکتر پرسیدم پس عملم میکنید.دکتر گفت

متاسفانه نمیتونم چون وسایل لازم جراحی رو ندارم وفکر کنم هنوز وارد

ایران هم نشده وبدون اون وسائل جراحی به این سادگی امکان پذیر نیست.

تمام خوشحالیم از بین رفت ودیدم دوباره سر جای اولم هستم با این

فرق که ناشنواتر شدم.

فرزین پرسید برای معالجه همسرم چکار باید بکنیم .گفت برید خارج از کشور

من گفتم دکتراز نظر مالی اصلا برامون امکان پذیر نیست وشوهرم هنوز

سربازه چطور میتونیم بریم خارج از کشور.دکتر گفت پس باید درخواست

کنیم دستگاهو وارد کنند ورو به فرزین کرد وگفت اینکار فقط از عهده تو

بر میاد.بعد به من گفت که از اطاق برم بیرون چون میخواست با فرزین

صحبت کنه.

من از اطاق خارج شدم با ذهنی آشفته ودلی غمگین مدتی طول کشید

تا فرزین اومد وگفت اگر خدا بخواد شاید بتونیم با کمک دکتر مشکل شنوائی

تورو حل کنیم.گفتم چطوری؟

گفت عجله نکن.

 

 

تا بعد

نظرات 9 + ارسال نظر
sepidar سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:54 ب.ظ

salaam palina khanomi
hesabi maro az yad borde bodia
dorost yekmah shod faseleye dota poste akhireton
omidvaram shado khorram bashi

آدن چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:48 ق.ظ

سلام
واقعاْ‌ بهتون تبریک می گم.هنر نویسندگی توی وجودتونه.واقعاْ من یکروزه تمام وبلاگتون رو خوندم از آرشیو تا آخرین پست و خیلی لذت بردم .بیصبرانه منتظر ادامه داستان زندگیتون هستم.

آدن چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:48 ق.ظ

سلام
واقعاْ‌ بهتون تبریک می گم.هنر نویسندگی توی وجودتونه.واقعاْ من یکروزه تمام وبلاگتون رو خوندم از آرشیو تا آخرین پست و خیلی لذت بردم .بیصبرانه منتظر ادامه داستان زندگیتون هستم.

آدن چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:48 ق.ظ

سلام
واقعاْ‌ بهتون تبریک می گم.هنر نویسندگی توی وجودتونه.واقعاْ من یکروزه تمام وبلاگتون رو خوندم از آرشیو تا آخرین پست و خیلی لذت بردم .بیصبرانه منتظر ادامه داستان زندگیتون هستم.

مجید جمعه 23 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:29 ب.ظ http://www.drzohrabi.ir

سلام ، بطور اتفاقی وبلاگ زیبا و روح انگیز و دلنواز شما رو دیدم ، همه چیز موزون و دلنشینه و به شما بخاطر ساختن و مطالب زیبای اون تبریک میگم.و با اجازه شما وبلاگتون رو در لینک های سایتم میارم.

غریبه شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:52 ق.ظ http://sookotegharibane.blogfa.com

پالی خودت گفتی باید عجله کنیم !!

پس زود باش بقیه اش را بگو که خیلی عجله داریم . . .

( نری یه ماه دیگه بیایی )

آدن یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:13 ب.ظ

من از روی نظر خانم یا آقای غریبه فهمیدم که اسم شما پالی باید باشه لطفاْ آپ کنید من که خیلی مشتاق زندگینامتون شدم

آدن یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:13 ب.ظ

من از روی نظر خانم یا آقای غریبه فهمیدم که اسم شما پالی باید باشه لطفاْ آپ کنید من که خیلی مشتاق زندگینامتون شدم

آدن یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:14 ب.ظ

من از روی نظر خانم یا آقای غریبه فهمیدم که اسم شما پالی باید باشه لطفاْ آپ کنید من که خیلی مشتاق زندگینامتون شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد