....

رفتم سال چهارم دبیرستان واز سه رشته ای که میتونستم انتخاب کنم یعنی رشته

طبیعی وریاضی وادبی ،من رشته ریاضی رو انتخاب کردم چون هم خود ریاضی رو دوست داشتم وهم درسهای حفظ کردنی کمتری داشت ومن باوجود کارخونه راحت تر میتونستم از عهده درسهام بر بیام .

مجبور شدم به یک دبیرستان دیگه برم ،چون تعدادکمی از دبیرستانهای دخترونه

رشته ریاضی رو داشتند . من رفتم دبیرستان فاطمه سیاح واز دوستای چندساله دبیرستانیم جداشدم .

دبیرستان جدیدبا خونه ما فاصله بیشتری داشت .اوائل پدرم منو میرسوند ،چون اتوبوس به مسر دبیرستان نمیخورد.بعدا خودم یادگرفتم وتنها میرفتم .

صبح ساعت هشت درس شروع میشد ،دوازده ظهر تعطیل ،دوباره دوبعداز ظهر

 شروع درس وچهار بعدازظهر تعطیل .یعنی هر روز من چهاربار این مسیر رو میرفتم ومیومدم .

توکلاس ما دوازده نفر بودیم ،وفقط یک کلاس رشته ریاضی دبیرستان داشت.

درسها دیگه داشت سخت میشد .جبر وحساب وفیزیک وشیمی رشته ما مشکلتر

از رشته طبیعی بود .

توی کلاس من ردیف اول نیمکت نشستم ،مثل سالهای قبل .چون تا اونجائی که یادم میومد ،همیشه ردیف اول ونفر اول نیمکت می نشتم .

اوضاع درسی خوب پیش میرفت ،ولی سرکلاس بعضی از دبیرهاکه آهسته صحبت میکردند.من بسختی صداشونو می شنیدم ووقتی از همکلاسی هام می پرسیدم میگفتند که اونا راحت می شنوند.

یکی دودفعه موضوع رو به پدرم گفتم .پدرم گفت اگر بیشتر دقت کنی حتما می شنوی،

از دبیرت خواهش کن بلند تر صحبت کنه .

 

تابعد

 

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:59 ب.ظ http://www.taranombahari.blogfa.com

ّلا لا لا لا نخواب سودی نداره
همون بهتر که بشماری ستاره
همون بهتر که چشمات وا بمونه
که ماه غصه اش نشه تنها بیداره
لا لا لا لا نخواب باز هم سفر رفت
نمیدونم به کارون یا خزر رفت
فقط دردم اینه مثل همیشه بدون اطلاع و بی خبر رفت
لا لا لا لا نخواب خواب که دوا نیست
دل دیوونه داشتن که خطا نیست
میگن دست از سرش بردار نمیشه اخه عاشق شدن که دست ما نیست

سلام عالی بود امیدوارم که سالم و سلامت باشی منم به روزم خوشحال میشم مثل همیشه
از نظرات گرمت استفاده کنم منتظرت هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد