.....

با اومدن فرزین وفرهاد محیط خونه کلی تغیر کرد.بگو وبخند وشوخی

همه جارو پر کرد. چون شهر بسیار کوچک بودوجائی برای رفتن نداشت

بیشتر تو خونه می موندیم وبازی میکردیم که اکثرا حکم بود  یا چهاربرگ

وشیطون بازی. من چند بار باهاشون بازی کردم اما چون نمی تونستم

زیاد زمین بشینم ، فرزین به من گفت که بهتره بازی نکنم که اذیت نشم

اما خودش اصلا  دست از بازی نکشید واین برای من تعجب آوربود.

من تو باغ کوچک خونه به تنهائی قدم میزدم وصدای شوخی وخنده فرزینو و

  می شنیدم بدون اینکه فرزین کنارم باشه، یا میرفتم پیش مادر جون ومادر

زرینه که مشغول تهیه غذا برای همه بودند. هر وقت میرفتم کنار فرزین و

می نشستم پیشش به من میگفت بهتره قدم بزنی تا کمر درد نگیری.

شب من ساعت یازده رفتم خوابیدم  ، تا زمانی که بیدار بودم فرزین نیومد

فرزین صبح با خنده به من گفت که بازیشون تا ساعت دو طول کشید واون و

فرهاد همه رو تو بازی بردند.

بعد از صبحانه با فرزین رفتیم توشهر  ومن چندتا کلو چه که سوغات اون شهر

بود برای بابوسم خریدم وزود برگشتیم  وباز دوباره بازی کردن فرزین با بقیه

شروع شد البته بدون من.

 

 

تا بعد

 

......

صبح بعد از خوردن صبحونه ، رفتیم به یکی از شهرهاستانهای کوچک اطراف

رشت که محل زندگی زرینه نامزد فرهاد بود.شهر خیلی کوچکی بود با یک

 خیابون اصلی وچند تا خیابان کوچک ویک بازار.

منتظر مون بودند وبا گرمی از ما استقبال کردند. مادر زرینه خانم خیلی مهربونی

 بود با لهجه قشنگ شمالی . منو بغل کرد وگفت که از دیدنم خوشحاله .

من عکس زرینه رو دیده بدم ، تو تهرون گرفته بود با خاله فرزین ، وقتی که

برای رفتن کلاس تقویتییش برای کنکور خونه خاله فرزین  بود.

خودش خیلی قشنگ تر از عکسش بود . دختر با محبتی بنظرم اومد .

از من دوسال بزرگتر بود و سپاهی دانش بود تو یک روستا نزدیک شهرکوچکشون.

اونها هم خانواده پر جمعیتی بودن وجالب اینکه شش تا خواهر بودن بدون برادر

وتقریبا دختر ها هم سن وسال خواهر های فرزین به نظر میومدن.

پدر زرینه هم بسیار با محبت بود وبا پدر فرزین خیلی صمیمی بود مثل اینکه

از خیلی وقت پیش با هم آشنا ودوست بودند.

غذاهای مخصوص شمال خیلی خوشمزه بودوهم صحبتی ودوستی با دختر ها

منو سرگرم میکرد و اوقات خوشی رو میگذروندم.

فرزین وفرهاد پنجشنبه نزدیکهای ظهر رسیدند. فرزین گفت که سه روز مرخصی

گرفته.

با اومدن فرزین شادی من چند برابر شد .

 

 

تا بعد