….

اوضاع دوباره برگشت به حالت سابق .پدرم ازدواج نکرد ،مادرم هم برنگشت

من موندم ویک دنیا غم وزندگی ودرس که می گذشت ومن بزرگتر وبزرگتر وبه

 قول پدرم خانم تر میشدم .

امتحانات سال سوم دبیرستان شروع شد که امتحانات مهمی بود چون نهائی بود

وبعد باید انتخاب رشته میکردیم .من با موفقیت تمام امتحانات رو دادم.

فقط در امتحان دیکته سرجلسه امتحان اصلا صدای دبیرو خوب نمی شنیدم

چون سالنی که من توش امتحان میدادم راهروی دبیرستان بود که خیلی بزرگ بود

یک دبیر اول راهرو ایستاده بود یکی اخر راهرو ودیکته رو میخوندند.

یکی دوبار براثر نشنیدن من جا موندم .خانم دبیرو صداکردم وگفتم

 نمی شنوم چی میخونید .به من گفت حواستو جمع کن حتما می شنوی

ماکه داریم با صدای بلند دیکته میگیم .

نمیدونم چرا نمیتونستم بشنوم شاید بخاطر سروصدای بیرون بود .

خلاصه ورقه رو دادم  ولی چند جاشو نتونسته بودم بنویسم چون درست

 نشنیده بودم.

امتحانات تموم شد ومن خوشحال که تعطیلات رسیده ومنتظر نتیجه امتحان بودم

یکروز از دبیرستان به خونه تلفن شد وخواستند که پدرم بره دبیرستان.

وقتی پدرم برگشت ،دیدم که ناراحته .به من گفت امتحان دیکته رو بد دادی،

گفتم بله چون اصلا خوب نمی فهمیدم چی می خونند .

پدرم گفت مدیرت امروز به من گفت از دیکته تجدید شدی

باور نمیکردم که از درس به اون راحتی من تجدیدشده باشم .گفتم پاپا جون

شوخی میکنی غیر ممکنه. گفت نه ،ورقتو دیدم .خودشون هم تعجب کرده بودن

که چرا ورقه بعضی جاهاش سفید بوده .توحتی کلمه است راهم ننوشته بودی

گریه ام گرفت گفتم ،یعنی واقعا تجدیدشدم .

پدرم گفت چون همه نمره هات عالی بود وخانم مدیرت هم خیلی دوستت داره

برای اینکه تجدید نشی از تک نمره استفاده کرد ونمره دیکته روبهت ده داد

هرچند این نمره معدلتو کمی پائین اورده ولی به من گفت ،شاگرد اول شدی.

 

تابعد

نظرات 4 + ارسال نظر
رها شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:42 ب.ظ http://sisko.blogsky.com

سلام...خاطرات بچگیته؟ من که دنبالش می کنم.
لینکت رو گذاشتم.اگه خواستی تو هم ...
به قول خودت: تا بعد!

سامان شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:24 ب.ظ

اری اغاز دوست داشتن است

گر چه پایان راه ناپدید است

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن هم

زیباست

palina یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:37 ق.ظ

رهای عزیز
نه خاطرات بچگی من نیست . من راوی هستم .هر جند قلمم نارساست .

سیب گاززده یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:06 ق.ظ http://3ibnevesht.blogsky.com

نقاشی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد